
تنهایی P2

پارت دوم رمان تنهایی
برای خواندن ادامه رمان بر روی { ادامه مطلب } کلیلک کنید .
بعد از حرف زدن مامانم با تلفن و قطع شدن تماس
مامانم رو کرد به ما و گفت :
قراره خاله و پسر خاله رو مخم بیان خونمون و 1 هفته بمونن
منم گفتم من میرم خونه دوستمو فلان و بسار ولی قبول نکردن که نکردن
حالا من بدبخت نکه خیلی راحت بودم :/
فردا میشه خدارو شکر رفتم مدرسه و خب خیالم راحت بودم
بعد از انجام دادن کار های همیشگی و رفتن کنار پل و رفتن خوردن قهوه و کیک
اومدم خونه
در رو که خواستم باز کنم دیدم این پسر خاله خل و چلم در رو باز کرده و منو همچین بغل کرد انگار تو عمرش منو ندیده
البته بگما
بعد از حرف زدن و با اجازه بزرگ تر ها رفتم اتاقم و یکم راحت شدم از این جمع
یهو دیدم این اوسکل با لگد اومده تو اتاقم
بعد از دعوا کردن با اون تصمیم گرفتم که یه درس حسابی بهش بدم
برای پسر خالم شیر و کیک اوردم داخل شیر یکم {زیاد بوووووود :))))}مایع ضرف شویی ریختم :)
-------------------------------------------------------------------------------------
لوکا: خدا رحم کنه تو چرا یهو مهربون شدی؟
من : وا تو مهمون منی منم دارم بهت میرسم . مشکلی هست؟
لوکا : نه چقدر خوب خیلی هوس کرده بودم
من : بفرمایید
لوکا: * بعد از خوردن شیر * لییین چیییییی بود خاک تو سرت مهموون ؟؟؟؟؟ چقدر من اوسکلم که به حرف تو گوش کردم گفتم شاید آدم شدی ولی نه !!!!!! منم بهت حالی میکنم
من : عاقبت کارت همینه
لوکا : *بعد از رفتن به اتاق خودش و کوبیدن در * بهت می فهمونم دختر خاله جون !!!
------------------------------------------------------------------------------------
منم بعد از رفتنش یکم ناراحت شدم نباید این کار رو میکردم
صدای بسته شدن در خونه اومد !!
منم گفتم فلان بیسار رفتم
دیدم لوکا زیر بارن بدون چتر !!!!
رفتم و آروم دنبالش کردم
رفت جایی که همیشه میرم یعنی کنار پل
صدای گریه کردنش میومد ولی اشکاش با بارون ادغام شده بود
رفتم کنارش آروم نشستم
نمی دونم با اینکه ازش خوشم نمیومد ولی یه احساسی داشتم
عشق نه
ولی حس میکردم می تونم درکش کنم
میفهممش
دنبال یه بهونه بودم
باهاش حرف بزنم
ولی انقدر تابلو واستاده بودم که گفت بیا بشین میدونم دنبالم بودی
رفتم و کنارش نشستم
--------------------------------------------------------------------------------------
لوکا: تو هم از من خوشت نمیاد . مگه نه؟!
من : معلومه که نه من ترو دوست دارم مطمعنا هر کی این حرفو زده یه دیوونس
لوکا: پس یعنی تو هم دیوونه ای ؟!
من : من کی گفتم ؟
لوکا : همون موقع که داشتی دعوام می کردی!!
من : من معذرت می خوام من حالم زیاد خوب نیس
لوکا:باش نیازی به عذر خواهی نیس
من : میگم تو تنهایی؟؟!
لوکا: آره تنهام حتی یه دوست یا رفیق ندارم
من : منم اینایی که میبینی نمی دونن چمه و فقط به فکر خودشونن
لوکا : *در آوردن کت و نگه داشتن روی گلوریا * هه . کی به فکر خودش نیست؟؟
من : شاید من شاید تو
لوکا: آره تو هم به فکر خودت نیستی آخه می خوای سرما بخوری بگن من کردم ؟؟
من : من چیزیم نمیشه لوکا همیشه زیر بارون بدون چتر راه میرم آخه سکوت و صدای بارون مثل نگاه کردن به ستاره ها قشنگه
لوکا : آره دقیقا
من : *بلند میشم و میرم و رو به روی لوکا می ایستم و میگم *اگر منو بگیری بهت اجازه میدم شب اتاق من بمونی !
لوکا :* بلند میشه و میگه * شما زود برو جا مو بنداز و آماده کن خانم خانما
من : ببینیم و تعریف کنیم !!
------------------------------------------------------------------------------------------
بعد از دویدن زیر بارون و بازی کردن تو خیابون های خالی از آدم و سکوت و صدای رد شدن آب بارون از ناودون های خونه فقط .... صدای خنده ها من و لوکا بود
من انگار به زور نمی خندیدم از ته قلبم بود
از ته ته قلبم
لوکا هم می خندید فکر کنم هر دوتامون زخم هایی داشتیم ولی اونا رو فراموش کرده بودیم و فقط می خندیدیم
دیگه کم کم خسته شدم سرم گیج میرفت انقدر دور خودم چرخیده بودم
با یه عطسه بعلهههههه افتادم زمین
خدارو شکر لوکا منو گرفت
فکر کنم سرما خورده بودم
دیگه بی هوش شدم
منو بغل کرد و آورد خونه
خودش خیس بود خیس خالی
منو برد تو اتاقم و یواش گفت : من بردم خانم خانما!!!!
یهو انگار برق منو گرفت از جام پریدم و گفتم تقلب کردی !!
لوکا : به هر حال من گرفتمت
من : باش قبوله
لوکا: حالا استراحت کن خدارو شکر سرما نخوردی ولی انقدر دوییدی که خسته شدی
رفت و برام شکلات داغ آورد
گفتم نکنه توش مایع طرف شویی ریختی
خندید و گفت من مثل تو دیوونه نیستم گلوریا
بعد هر دوتامون خندیدیم گفتم برو برای خودت هم بریز و گفت من برای خودم آوردم
بعد از یه دوش گرفتن و لباس پوشیدن و خوردن شام و انداختن جا برای لوکا
یه فکری کردم
گفتم واسه عذر خواهی و اینکه احساس تنهایی نکنه خودمم کنارش نشستم و فیلم گذاشتم
هر دوتایی فیلم رو دیدیم ولی من وسط فیلم خوابم برد و دیگه نفهمیدم چی شد !
فردا صبح ---------------------------------------------------------------------------------------------------
اینم از پارت دوم امیدوارم دوست داشته باشید و خوشتون اومده باشه
باییی